هورااااااااااااااااادندون
نیکا جون داره یه دندون قند میخوره از قندون فرشته مهربون آورده واسش یه دندون همگی باهم بخوریم آش دندون نیکا جون ...
نویسنده :
باباوحیدومامان ارزو
19:59
8ماهگی
جیگرمن ماهه شده ولی اینقد کوچولو و ریزه میزس که همه فک میکنن 5ماهش ولی بجاش اندازه ی بچه های یه ساله وروجک الان دیگه کاملامیتونی بشینی ازمیزیاوسایل دیگه میگیری و بلندمیشی بعدشم هرچی روی میز باشه به ترتیب ریخته میشه پایین حالااونایی که کاملاداغون شدن بکنار مامانی جمشون ميکنه ولی اونایی که سالم موندنو بازم دلت خنک نمیشه میشینی باحوصله به نابودکردنشون مامانو باباهم که جرات ندارن چیزی بگن خانوم خانوما بغض میکنن خلاصه تقریباهمه جای خونه رو بادستای کوچیکت وجب کردی و به هیچ وسیله ای رحم نکردی حتی لبتاپ مامانیو که انداختی پایینو باتریشو خراب کردی حالامنم مجبورم باگوشیم شیطنتای خوشگلمو ثبت کنم ...
نویسنده :
باباوحیدومامان ارزو
10:00
7ماهگی
عزیز دلم مامانیو ببخش تقریبا یک ماه که بخاطر لپتابمون که خراب شده بود نتونستم به وبلاگت سر بزنم تو این مدت اتفاقای خیلی شیرینی واسه باباو من افتاد از همه مهمترشون این بود که شما دخمل خوشگل 14شهریور بهترین کادویی تولد بابایی بهش دادی این بود که برای اولین باربه بابایی گفتی بابا کلمه های دیگه ایی هم میگی وقتی گشنت بشه میگی بوو حوصلت سر بره میگی ااااااااااااه یه جورایی میتونی بشینی بعضی وقتاهم میوفتی از جایی میگیریو چهارزانو میشینی از پزیرایی میری اتاقت از اونجا در میای میری اتاق خوا...
نویسنده :
باباوحیدومامان ارزو
13:04
6 ماهگی
امروز 6ماه و 4روزه شدی امروز بابابایی رفتیمو واکسن جیگرمونو زدیم یه کم پاهای کوچولوت درد میکنه و دوست داری همش بغلم باشی الانم که دارم این مطلبو می نویسم داری باجغجغه هات بازی میکنی و لی پادرد داری و فکر کنم که داری اماده گریه میشی پس تا گریه نکردی من زود برم دوست دارم اینم قلب منه که همیشه واسه تو میتپه ...
نویسنده :
باباوحیدومامان ارزو
12:51
سفرشمال
دخمل دردری ما
نیکا جونم تازگیاهر وقت میریم بیرون خیلی ذوق میکنی همه جارو به دقت نگاه میکنیو از خوشحالی جیغ میکشی ...
نویسنده :
باباوحیدومامان ارزو
21:59